December 03, 2005

حرف امروز

پست قبلیم نیمه کار موند و نشد تا الان که در باره این 9 پیامی که جیمز ردفیلد در کتابش عنوان می کنه حرفهام رو ادامه بدم و قصد هم ندارم که توی این پست این کار رو بکنم.چراش بر می گرده به این که یکی از دوستانم کمی از من دلخوره و این دلخوری از اون جا ناشی می شه که گاهی ما انتظاراتی رو طلب می کنیم یا خواستی رو داریم که از توانایی اون دیگری به دوره.شاید انجام و یا تصمیم به کاری برای ما مثل نوشیدن یک لیوان آب باشه ، در حالیکه که انجام همون کار برای دیگری سخت و استرس زا باشه. ما توانایهای دیگران رو با ابزار های درونی خودمون می سنجیم و در واقع ملاک قضاوت ما توانای های خودمونه ، حال آنکه خیلی از مواقع این ابزارها برای سنجش دیگران ما رو به اشتباه می اندازه. و این موضوع خیلی از مواقع باعث سوءتفاهماتی میشه که بر عکس سخن روز اروند عزیز که با حرف زدن خیلی از مسایل رو می شه حل کرد، هیچ حرفی نمی تونه حلش کنه. چون بر خلاف عقیده ام که خیلی معتقد به حرف زدن هستم به نظر میاد که گاهی حرف زدن چاره ساز نیست . و این در خیلی از روابط ما با دیگران خودش رو نشون می ده. حتی در روابط خانوادگی. فرزندی که بر خلاف رای والدینش ازدواج می کنه و دو طرف ماجرا که هر دو چون با ابزارها و منطق خودشون به قضیه نگاه می کنند ، درک نمی کنند که چرا دیگری اینکار رو کرده. فرزند خودش رو محق می دونه چون فکر می کنه تصمیم گیرنده باید خودش باشه و والدین که نگاه متفاوتی دارن و هیچوقت هم نا فرمانی از فرزند ندیدن این قضیه اصلا براشون قابل حل نیست. می خوام بگم که ما آدمها واقعا عجیب غریبیم. و اینقدر متفاوت نگاه می کنیم ، فکر می کنیم و به دنیا نگاه می کنیم که گاهی خودمون هم از این همه تفاوت گیجیم. و اگر می بینید که نوشته امروز من هم سر و ته اش همچین معلوم نیست بذارید به حساب اینکه منم یکی از این موجود عجیب الخلقه ای هستم که بهش می گن آدمیزاد.

7 comments:

Anonymous said...

سلام بهروز جان
چه عجب آپيدي!
مي گم يه دفعه نچايي مادر!
راستي قربون اين سر و ته نوشتت برم كه واقعاً حرف نداره!! بخصوص وسطش كه اسم خودم با پسوند عزيز مي درخشه!!
دست آخر اينكه تا 5 دقيقه ديگه مي پرم به سمت ميغان!
كاري نداشته بيدي
مرد؟!
خدانگهدار

Anonymous said...

سلام بهروز خان!
تو رو دیگه کی چشم زد؟! اصلاً چی چی تو رو باید چشم زد؟!!!!!!!!!

Anonymous said...

سلام بهروز جان
يك خبر خوش زيست محيطي برايت دارم

Anonymous said...

باباجون عيد اومده
آقا بهروز آقا كوروش شما كجائيد؟!
نوروزتان از هميشه پاكوبان تر و بيادماندني تر باد.

Anonymous said...

می‌شود مشکلات در کنار میز مصالحه حل کرد، به شرطها و شروطها.و اولین شرط‌أش این است که به پذیری که شاید حق با طرف مخالف تو باشد.

Anonymous said...

شماره‌ي پنج شنبه روزنامه‌ي اعتماد ملي، در بزرگترين تيتر زيست‌محيطي خود (صفحه‌ي 11، شماره‌ي 113)، به قلم خبرنگار خويش، ترانه جمالي، گزارشي تكان‌دهنده از وضعيت ناهنجار درياچه‌ي بختگان فارس درج كرده است و جالب اين است كه يكي از مراجع مورد استناد در آن گزارش، مطلبي است كه چند روز پيش‌تر، آقاي مهندس درویش در مهار ‌بيابان‌زايي به آن پرداخته بود. خوشحالم كه اينك وبلاگ‌ها مي‌روند تا نقش مؤثرتري در فضاي رسانه‌اي كشور ايفا كنند و خوشحال‌تر اينكه همنهاد نيز پيش‌تر به معرفي مطلب ارزشمند مهندس درويش عزيز پرداخته بود.
اميد كه نه‌تنها درياچه‌ي بختگان كه درياچه‌ي اروميه، هامون و ارژن نيز مشمول چنين توجهي بشوند.
در ضمن در صورت موافقت آمادگي تبادل لينك را دارم.

Anonymous said...

سلام دوست عزیز. لطفاً آدرس وبلاگ بنده رو از http://www.payiz.com به http://autumn.blogfa.com تغییر بدید. متشکرم